سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 3 >

برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود …… یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود

در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش  …… قلبم غبار دارد و معنا نمی شود

بی تو شکست  پنجره رو به آسمان ……. غم در حریم آبی دل جا نمی شود

دریای تو پناه نگاه شکسته است … ……هر دل که مثل  قلب تو دریا نمی شود


 

می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی … اما بدون تو گلی وا نمی شود

دردیست انتظار که درمان آن تویی ….. گل مثل چشم های تو زیبا نمی شود

بی تو شکسته شد غزل آشناییم ……… این رسم مهربانی دنیا نمی شود

گفتی صبور باش و به آینده هانگر …… پروانه که صبور و شکیبا نمی شود

شبنم گل نگاه مرا باز شسته است ……. دل در کنار یاد تو تنها  نمی شود

گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد … گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود

باران کویر روح مرا می برد به اوج …. اما دلم بدون  تو شیدا نمی شود

رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد …… دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود

رویای من همیشه به یاد تو سبز بود ….. رفتی و حرفی از غم رویا  نمی شود

رفتی و دل میان گلستان غریب ماند ….. دیگر بهار محو تماشا نمی شود

یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست … گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود؟

دل های منتظر همه تقدیم چشم تو ……. امروز بی حضور تو فردا نمی شود

 

 


  
به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد....

به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد....

به قلبت بیاموز که هر بی سرو پایی در ان جایی ندارد....

به دلت بیاموز اگه روزی تنها ماند طلب عشق زهر بی سرو پایی نکند ....

یادم باشد حرفی نزنم که دلی بلرزد... خطی ننویسم که آزار دهد



کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است ....

وتنها دل ما دل نیست.... یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر ؛

و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.... یادم باشد

باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم....

یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان

درسِ پـاک زیستن.... یادم باشد سنگ خیلی تنهاست...

یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند

  

اهل کاشانم روزگارم بد نیست
...

اهل کاشانم.

روزگارم بد
نیست.

تکه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر
سوزن ذوقی .

مادری دارم ، بهتر از برگ درخت
.

دوستانی ، بهتر از آب روان
.

 

 

و خدایی که در این نزدیکی است
:

لای این شب بوها ، پای آن کاج
بلند.

روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه
.

 

 

من مسلمانم .

قبله ام یک گل سرخ
.

جانمازم چشمه ، مهرم نور
.

دشت سجاده ی من
.

من وضو با تپش پنجره ها می
گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه ، جریان
دارد طیف .

سنگ از پشت نمازم پیداست
:

همه ذرات نمازم متبلور شده است
.

من نمازم را وقتی می
خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر
گلدسته ی سرو.

من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام
» علف می خوانم،

پی « قد قامت » موج
.

 

 

کعبه ام بر لب
آب

کعبه ام زیر اقاقی هاست
.

کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به
باغ ، می رود شهربه شهر.

 

 

« حجر الاسود » من روشنی باغچه است
.

 

اهل کاشانم

پیشه ام نقاشی
است:

گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می
فروشم به شما

تا به آواز شقایق که در آن زندانی
است

دل تنهایی تان تازه شود
.

چه خیالی ، چه خیالی ، ... می
دانم

پرده ام بی جان است
.

خوب می دانم ، حوض نقاشی من بی ماهی
است .

 

 

اهل کاشانم .

نسبم شاید
برسد

به گیاهی در هند ، به سفالینه ای از
خاک « سیلک » .

نسبم شاید ، به زنی فاحشه در شهر
بخارا برسد .

 

 

پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها ، پشت
دو برف ،

پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی
،

پدرم پشت زمان ها مرده است
.

پدرم وقتی مرد ، آسمان آبی بود
،

مادرم بی خبر از خواب پرید ، خواهرم
زیبا شد .

پدرم وقتی مرد ، پاسبان ها همه شاعر
بودند .

مرد بقال ازمن پرسید: چند من خربزه
می خواهی ؟

من ازاو پرسیدم : دل خوش سیری چند
؟

 

 

پدرم نقاشی می کرد
.

تار هم می ساخت ، تار هم می زد
.

خط خوبی هم داشت
.

 

 

باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود
.

باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه
،

باغ ما نقطه ی برخورد نگاه و قفس و
آینه بود .

باغ ما شاید ، قوسی از دایره ی سبز
سعادت بود .

میوه ی کال خدا را آن روز ، می
جویدم در خواب .

آب بی فلسفه می خوردم
.

توت بی دانش می چیدم
.

تا اناری ترکی بر می داشت، دست
فواره ی خواهش می شد .

تا چلویی می خواند ، سینه از ذوق
شنیدن می سوخت .

گاه تنهایی ، صورتش را به پس پنجره
می چسبانید .

 

 

شوق می آمد ، دست در گردن حس می
انداخت .

فکر ، بازی می
کرد

زندگی چیزی بود ، مثل یک بارش عید ،
یک چنار پر سار .

زندگی در آن وقت ، صفی از نور و
عروسک بود .

یک بغل آزادی بود
.

زندگی در آن وقت ، حوض موسیقی بود
.

 

 

طفل پاورچین پاورچین ، دور شد کم کم
در کوچه ی سنجاقکها.

بار خود را بستم ، رفتم از شهر
خیالات سبک بیرون

دلم از غربت سنجاقک
پر.


  

پاره آجر


روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان
از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.

ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره
آجری به سمت او پرتاب کرد.

پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد . مرد پایش را روی ترمز گذاشت و
سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است.

به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند. پسرک گریان با تلاش
فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی
صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.

پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می
کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد.

برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی
برای بلند کردنش ندارم. "برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر
استفاده کنم ".

مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.... برادر پسرک را روی صندلی اش
نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ....

 در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب
توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند.

اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود
پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

 این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه!


  



Blessed is your face
Blessed is your name

My beloved
Blessed is your smile
Which makes my soul want to
fly

My beloved
All the nights
And all the times
That you
cared for me

But i never realised it
And now it’s too late

Forgive me

Now i’m alone filled with so much shame
For all
the years i caused you pain

If only i could sleep in your arms again

Mother i’m lost without you

You were the sun that brightened
my day

Now who’s going to wipe my tears away
If only i knew what i
know today

Mother i’m lost without you

گریه کردم مثل ابرا بی
تو مادر
شد دل من جای غصه ها بی تو مادر
رسول خدا گفت بهشت زیر پای
توست بخواب مادر
برای همیشه قلبم فقط جای توست بخواب مادر
رفتی و من
تنها ماندم
با غصه و غم ها ماندم
گر که تو را آزردم من
مادر
حلالم کن
بعد از تو من بی پناهم
ای که بودی تکیه گاهم
خیز و بنگر
اشک و آهم
مادر حلالم کن
____________
  
   مدیر وبلاگ
آرزو
سعی بر این دارم مورد قبول تمام دوستان باشد
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :2
کل بازدید : 63115
کل یاداشته ها : 70


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ